وبلاگ اهل البیت علیهم السّلام

انَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا. سوره احزاب. آیه 33

وبلاگ اهل البیت علیهم السّلام

انَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا. سوره احزاب. آیه 33

وبلاگ اهل البیت علیهم السّلام

˙•▪●* آموزه های دینی --- پاسخ به سوالات --- مناظرات اصولی و به دور از توهین --- معرفی کتابهای مفید *●▪•˙

˙•▪●* حضرت اشرف الانبیاء محمّد مصطفی(ص) می فرمایند : « هنگامی که بدعتها در میان امّتم ظاهر گردد، بر عالِم است که علم خود را (در رفع بدعتها) اظهار کند؛ و کسی که این کار را انجام ندهد، پس لعنت خدا بر او باد.»

کوچکتر از آنم که چون من، فضائل پیامبر(ص) و اهل بیت (ع) و امامان پاک از نسل ایشان را بگوید و از ایشان بنویسد. این نوشته ها، مطالبی در حد توان من در حقانیّت دین مبین اسلام و رسول الله (ص) و اهل بیت پاکشان علیهم السّلام و پرده برداری از شبهات و تاریکی هایی است که ذهن برخی را دچار خود کرده است. امید دارم که مورد رضای خدا و رسولش قرار گرفته، شفاعت ایشان و اهل بیتشان را شامل حال این حقیر و خانواده ام کند. *●▪•˙

یا امیرالمؤمنین علی(ع) مدد.

۲۱ مطلب با موضوع «معرفی کتابهای مفید (حتما بخوانید)» ثبت شده است

کتابی که در این پست قصد معرفی آن را داریم، کتابی با عنوان " تاریخ و سیره ی حضرت عبّاس علیه السلام" می باشد که به قلم نویسنده ی توانمند باقر شریف قرشی(ره) و تحقیق و ترجمه ی آقایان مهدی باقر قرشی و سید حسن امامیان است.

ناشر این کتاب، انتشارات سرور و کتاب در ده فصل و 280صفحه تنظیم شده است. فصلهای این کتاب به ترتیب شامل موارد ذیل است:

ولادت و پرورش یافتن، دیدگاه هایی در باره ی شخصیت حضرت عبّاس(ع)، عناصر شخصیت حضرت عبّاس(ع)، همراه با رویدادها، کابوس هولناک، همراه با نهضت حسینی، به سوی سرزمین شهادت، میدان جنگ، بر کرانه های علقمی، همسر و فرزندان.

لذت مطالعه:

امام زین العابدین(ع) از بنیانگذاران تقوا و فضیلت در اسلام می باشد، و این امام بزرگوار همواره برای عمویش عبّاس(ع) طلب رحمت می نمود و با گرامیداشت و بزرگداشت از فداکاری های شگفت آور او برای برادرش امام حسین(ع) یاد می کرد و از جمله ی آنچه در حق او فرمود، این کلمات ارزشمند بود:

خدا عمویم عبّاس را رحمت کند که از خودگذشتگی نمود و به خوبی از عهده ی آزمایش برآمد و جان خود را فدای برادر کرد تا اینکه دستانش قطع گردید؛ پس خدا به جای آنها دو بال عطا کرد تا به وسیله ی آنها در بهشت با فرشتگان پرواز کند، همانند بالهایی که برای جعفر ابن ابیطالب قرار داد. و عبّاس نزد خداوند متعال منزلتی دارد که همه ی شهیدان در روز قیامت به خاطر آن بر او غبطه می خورند.

۰ نظر ۱۰ فروردين ۰۳ ، ۱۱:۴۲

کتابی که در این پست قصد معرفی آن را داریم، کتابی با عنوان « مصیبت کربلا » بر اساس طرحی از مهندس محمد حسین عصار رحمت الله علیه و نوشته ی علی اکبر تلافی می باشد.

ناشر این کتاب، انتشارات دلیل ما بوده و کتاب در 332 صفحه و از مقدمه، پیش‌گویی‌ها، ولادت، ملاقات‌های امام حسین علیه السلام، سخنان و گفت‌وگوها در مکه، در مسیر کربلا، ورود به کربلا، شب عاشورا، شهادت اصحاب، شهادت خاندان امام حسین علیه السلام، شهادت سیدالشهدا علیه السلام، پس از شهادت، بازگشت به مدینه، طفلان مسلم و سوگواره‌ها تشکیل شده است.

نویسنده در بخشی از مقدمه درباره این کتاب می‌نویسد: بزرگ‌ترین مصیبت جانسوز در تاریخ آفرینش از جنبه‌های گوناگون، رویداد غم‌افزای عاشورای در سال 60 یا 61 هجری قمری است. از آنجا که واقعه عاشورا و حوادث مربوط به آن از اهمیت به سزایی برخوردار است و شیوه‌های بیان به لحاظ زمان؛ مکان و مقتضای حال باید متفاوت باشد، مناسب می‌نماید که متون معتبر و متنوع در دسترس خوانندگان قرار گیرد تا بتوانند این قصه پر غصه را برای دیگران نقل کنند و البته به نسل‌های آینده نیز منتقل نمایند....

بر این اساس این مجموعه را با ویژگی‌های زیر سامان دادیم:

روایات را از منابع معتبر و متعدد شیعی گردهم آوردیم؛ در بازگردان فارسی این روایات؛ از ترجمه منتشر شده منابع اصلی و فرعی استفاده کرده، به تطبیق، بازبینی و اصلاح آنها پرداختیم و درر کنار ویرایش علمی و فنی و صوری یک دست‌سازی زبان نوشتار همت گماشتم...

گزارش‌های تاریخی به طور غالب از تألیفات سه عالم بزرگ شیعی با محوریت «الارشاد» شیخ مفید، «الملهوف» سید بن طاووس و هم‌چنین «بحارالانوار» مجلسی تهیه کردیم...

بخشی از متن کتاب به نقل از صفحه ی 190:

ابن ریاح روایت کرده: کوری را دیدم که در صحنه ی کربلا حضور یافته بود. وقتی علت کوری اش را پرسیدم؛ گفت: در گروهی ده نفره، شاهد کشته شدن حسین(ع) بودم، اما نه نیزه ای زده ام، نه شمشیری و نه تیری انداختم. بعد از شهادت امام، به خانه ام بازگشتم و بعد از نماز عشا خفتم. در رؤیا دیدم یکی گفت: دعوت پیامبر را اجابت کن! گفتم: مرا با او چه کار؟

گریبانم را گرفت و کشید و نزد پیامبر برد. دیدم پیامبر(ص) در بیابانی نشسته، آستین ها را بالا زده و حربه ای در دست دارد. فرشته ای هم نزدش ایستاده و شمشیری آتشین به دست دارد. فرشته ای هم نزدش ایستاده و شمشیری آتشین به دست دارد و نُه یار و همراه مرا می کشد و هربار که شمشیرش را فرود می آورد، شعله های آتش از آن زبانه می کشد.

جلو رفتم و نزدش زانو زدم و گفتم: السلام علیک یا رسول الله! جوابم نفرمود و مکث طولانی نمود. بعد سر را بالا کرد و فرمود: ای دشمن خدا! حرمتم را هتک کردی، عترتم را کشتی، حقم را رعایت ننموده و کردی آنچه کردی!

گفتم: یا رسول الله! به خدا که شمشیری نزدم و نیزه ای فرود نیاوردم و تیری نینداختم!

فرمود: راست گفتی! ولی بر سیاهی لشکر افزودی. نزدیک بیا! 

نزدیک رفتم. ظرفی پر از خون دیدم. فرمود: این خون فرزندم حسین است. پس از آن خون در چشمم کشید؛ از خواب جستم و از آن زمان تا کنون چیزی نمی بینم!...

۰ نظر ۱۲ خرداد ۰۲ ، ۱۳:۱۰

کتابی که در این پست قصد معرفی آن را داریم، کتابی با عنوان " زندگانی امام حسن مجتبی (ع) " به قلم آیت الله سیّد هاشم رسولی محلاتی است. این کتاب ارزشمند دوازده فصل و 472 صفحه دارد که ناشر آن بوستان کتاب می باشد.

برخی از عناوین دوازده فصل این کتاب عبارتند از: ولادت، زندگی آن حضرت در زمان رسول خدا (ص)، شمه ای از فضایل حسنین(علیهم السلام) در دوران کودکی و نوجوانی، ماجرای صلح و علل کناره گیری امام از حکومت، زنان و فرزندان امام حسن (ع) و...

لذت مطالعه:

قسمتی از وصایای امیرالمؤمنین علی(ع) به فرزندش حسن (ع) - صفحه ی 163:

گاهی شاید چیزی را درخواست کنی و آن را به تو ندهند، اما بهتر از آن را در آینده ای دور یا نزدیک به تو بدهند، یا به خاطر چیزی که وجود آن برای تو بهتر است، درخواست تو به اجابت نرسد؛ زیرا چه بسیار چیزها که تو درخواست کنی و اگر آن را به تو دهندتباهی دین تو در آن خواهد بود. پس باید درخواستهای او در چیزهایی باشد که زیبایی اش برای تو بماند و وبال و خسرانش از تو دور گردد که مال و ثروت برای تو پایدار نیست و تو برای مال و ثروت پایدار نیستی..

وجود دشمن غدّار -  صفحه ی 257:

مسعودی نقل کرده است که پس از جنگ صفین، مردی از اهل کوفه بر شتر نر خویش که در لغت عرب بدان جمل گویند سوار بود و وارد دمشق شد. مردی شامی او را دید و مهار شتر را گرفته و گفت: این ناقه ی من است که در صفین از من گرفته ای و باید پس بدهی! 

( ناقه را در لغت عرب به شتر ماده گویند. )

نزاع میان آن دو بالا گرفت و دعوا را نزد معاویه بردند. از آن سو پنجاه مرد شامی نزد معاویه رفتند و شهادت دادند که این ناقه از مرد شامی است، نه از مرد کوفی! معاویه نیز به نفع مرد شامی حکم کرده و دستور داد فورا آن ناقه را تحویل مرد شامی بدهد!

مرد عراقی که با تعجب آن وضع را مشاهده کرد، پس از حکم معاویه گفت: خدایت اصلاح کند! این شتر جمل است نه ناقه!

معاویه گفت: حکمی است مه گذشته و باید اجرا شود!

بدین ترتیب مرد عراقی مجبور شد و شتر را داد. پس از اتمام جلسه، معاویه آن مرد عراقی را خواست و دو برابر پول آن شتر را به او داد و آنگاه بدو گفت: برو به علی بگو که من با صدهزار لشکر به جنگ او برخاسته ام که افراد آن بین جمل و ناقه فرق نمی گذارند! ...

افشا و خنثی کردن فریب دشمن - صفحه ی 263:

علت دیگری که می توان برای صلح امام حسن(ع) از روی روایات و تواریخ به دست آورد این است که معاویه با نیرنگ و فریب، خود را طرفدار صلح، مسالمت و سازش معرفی کرده بود و با پیامهای صلح طلبی و پذیرفتن هرگونه شرطی برای این کار و هرگونه وعده و درخواستی از سوی آن حضرت، در نظر آن مردم ظاهربین کاری کرده بود که امام حسن(ع) را خلع سلاح و منطق آن حضرت را در ادامه ی جنگ، کند کرده بود....

۰ نظر ۱۶ بهمن ۰۱ ، ۰۶:۰۰

کتابی که در این پست به معرفی آن می پردازیم جلد اول از مجموعه کتابهای 3 جلدی چه بگوییم، نوشته ی آقای محمد رحمتی شهرضا می باشد.

جلد اول این کتاب در 1024 صفحه؛ مطالب جالب، شیوا و کوتاه از مسائل شرعی، داستانهای کوتاه و عبرت آموز، زندگی امامان و پیامبران، روایات قرآنی و متونی مناسب برای سخنرانی های 3 و 5 و 15 دقیقه ای را گرد هم آورده که ارزش کتاب را بالا برده و طیف مخاطبین خود را گسترده تر کرده است.

لذّت مطالعه:

صفحه 19:

شخصی از امام صادق(ع) پرسید: چه دلیلی بر وجود خدا هست؟ حضرت فرمود: آیا تا کنون کشتی سوار شده ای؟ گفت: بلی! فرمود: آیا اتفاق افتاده که کشتی دچار طوفان شود و در شُرف غرق شدن باشد و امید تو از همه جا بریده شود؟ گفت: بلی! یک همچین اتفاقی افتاده است. حضرت فرمودند: آیا در آن وقت دل تو امید به جایی داشت و متوجه ملجا و پناهی بود و از یک نقطه ای خواهش می کرد که تو را نجات دهد؟گفت: بلی! حضرت فرمود: او همان خداست!

صفحه 79:

بعد از وفات پیامبر(ص) مردی یهودی داخل مسجد شد و سراغ وصی پیغمبر را گرفت. پس مردم با اشاره به ابوبکر، وی را معرفی کردند و مرد یهودی به نزد او رفت و گفت: میخواهم از مسائلی پرسش کنم که جز پیامبر یا وصیّش آنها را نمی داند. ابوبکر گفت: هرچه می خواهی سوال کن! یهودی گفت: به من خبر بده از آنچه برای خدا نیست و از آنچه در نزد خدا یافت نمی شود و از آنچه خدا نمی داند!

ابوبکر گفت: ای یهودی! اینها سوالهای زنادقه و منکران خدا و دین است که خدا و مسلمانان همچین کسی را طرد می کنند! پس ابن عباس که حاضر در مجلس بود گفت: شما با این مرد یهودی با انصاف عمل نکردید! ابوبکر گفت: مگر نشنیده ای که چه گفت؟! ابن عباس گفت: اگر جوابی برای او ندارید، او را به نزد علی ببرید تا به سوالهای او پاسخ دهد؛ زیرا من خود شنیدم که رسول خدا(ص) در باره ی علی فرمود: خدایا دلش را ( بدانچه حق است ) هدایت کن و زبانش را ( از خطا و لغزش ) بازدار! پس ابوبکر و حاضران برخاسته و به اتفاق مرد یهودی به سراغ علی رفتند و اجازه گرفته و بر حضرتش وارد شدند. آنگاه ابوبکر گفت: ای ابوالحسن! این مرد یهودی از من سوالهای زنادیقان را می کند! امیر مومنان (ع) فرمود: ای یهودی چه می گویی؟ یهودی گفت: من سوالهایی از شما می کنم که جز پیامبر یا وصیّش آنها را نمی داند! علی(ع) فرمود: بگو! یهودی همان سه سوال را مطرح نمود.

امام(ع) فرمود: اما آنچه را که خدا نمی داند، پس مضمون گفتار شما مردم یهود است که می گویید عُزَیر پسر خداست و خدا برای خود فرزندی نمی شناسد. و اما آنچه را که می گویی نزد خدا یافت نمی شود، پس آن ظلم به بندگان است که خدا منزّه از آن می باشد. و اما آنچه برای خدا نیست، شریک است.

آن مرد یهودی با شنیدن این جوابها گفت: اشهد ان لا اله الّا الله و انّ محمدا رسول الله!

ابوبکر و مسلمانان حاضر در مجلس همه به امیر مومنان گفتند: یا مفرّج الکروب، ای زداینده ی افسردگی و برطرف کننده ی غم و غصه ها! و در روایت ابن حسنویه حنفی موصلی آمده است که در این موقع صدای فریاد مردم بلند شد و ابوبکر گفت: ای برطرف کننده ی اندوه! تو غم و اندوه را از بین میبری. آنگاه بر بالای منبر رفت و گفت: مرا به خود واگذارید، زیرا تا علی در میان شماست، من بهترین شما نیستم. چون عمر این مطلب را شنید برخاست و گفت: ای ابوبکر! این چه سخنی بود که گفتی؟! ما تو را برای خود برگزیدیم و وی را از منبر پایین آورد...

صفحه ی 911:

حضرت سکینه (ع) در گودی قتلگاه خطاب به پدرش فرمود: پدرجان! نگاه کن ببین حجاب از سر ما برداشتند! همچنین در مجلس یزید اشک می ریخت. یزید علت را پرسید. فرمود: چرا گریه نکند آنکه حجابی برای پوشش صورت خود و همراهش در دست ندارد.

حضرت زینب(س) در کوفه و شام که خطبه خواند فرمود: ای فرزندِ آزاد شدگان! آیا عادلانه است که زنان و کنیز خود را پشت پرده جای دهی، ولی دختران رسول خدا(ص) را اسیر نموده و آبروی آنها را بریزی و صورت آنها را بگشایی و ایشان را در بین دشمنان گذاشته و از سرزمینی به سرزمین دیگر ببری تا باده نشینان، نزدیکان، بیگانگان ازاذل و اشراف، آنان را ببینند، در حالیکه از مردان آنان کسی همراهشان نیست و سرپرست و حامی ندارند؟!....

۰ نظر ۰۳ آذر ۰۱ ، ۰۹:۳۳

کتابی که در این پست قصد معرفی آن را داریم، کتابی ارزشمند با عنوان الاحتجاج علی اهل اللجاج بوده که کتابی کلامی و به زبان عربی؛ نوشته ی ابومنصور، احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی از علمای قرن ششم قمری است که ترجمه ی فارسی آن با عنوان احتجاج از علامه احمد ابن علی ابن ابی طالب طبرسی ( با نام آشنای احتجاج علامه طبرسی) در دسترس علاقه مندان قرار گرفته است.

این کتاب در بیان احتجاحات (بحث و استدلال) پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) و برخی از پیروان آنها با مخالفان خود از فرقه‌های مختلف است. برخی از عالمان شیعی در انتساب کتاب اشتباه کرده و آن را به فضل بن حسن طبرسی صاحب تفسیر مجمع البیان نسبت داده‌اند. 

علامه طبرسی در مقدمه الاحتجاج می‌گوید:

آن چه باعث شد من چنین کتابی تألیف کنم، این بود که عده‌ای از شیعیان امامیه دست از استدلال و بحث با مخالفان برداشته‌اند و می‌گویند این کار بر ما روا نیست زیرا پیامبر و ائمه (ع) هیچ گاه جدال نکرده‌اند و به شیعه نیز چنین اجازه‌ای نداده‌اند؛ لذا تصمیم گرفتم در یک کتاب بحث‌های بزرگان را با مخالفان در اصول و فروع دین جمع کنم. طبرسی در ادامه متذکر می‌شود که نهی آنان از مجادله، نسبت به افراد ضعیف در دفاع از دین و عقاید بوده است، نه افراد مبرز و توانا برای ابراز حق و دفاع از باطل.

کتاب الاحتجاج از کتب معتبری است که علما به آن اعتماد دارند و بدون هیچ دغدغه‌ای روایات آن را نقل می‌کنند. تنها اشکالی که متوجه روایات کتاب شده آن است که اکثر روایات آن مُرسل  است و هیچ سندی در کتاب برای آن‌ها یافت نمی‌شود. 

( حدیث مُرسَل اصطلاحی در علم حدیث و درایه به معنای ذکر نشدن نام راوی در سند روایت است. مامقانی، علاوه بر ذکر تعریف عام، در تعریف خاص حدیث مرسل، هر حدیثی را که تابعین بدون ذکر واسطه از پیامبر(ص) نقل کنند، حدیث مرسل می‌داند. برخی از اهل‌سنت نیز این تعریف را برگزیده‌اند. حجیت و قابل استناد بودن حدیث مرسل بین علما اختلافی است. وثاقت راوی و روایت نکردن از غیر ثقه از جمله دلایل قائلین به حجیت تمام احادیث مرسل است...)

علامه طبرسی همچنین در مقدمه ی کتابش می‌نویسد: من بجز روایات تفسیر امام حسن عسکری(ع)، بقیه ی روایات کتاب را بدون سند آورده‌ام زیرا یا اجماع بر آنها هست یا موافق عقل‌اند یا در کتب مخالف و موافق مشهورند و روایات تفسیر منسوب به امام عسکری (ع) را با ذکر سند در ابتدای آن‌ها آوردم، چرا که از حیث شهرت مانند بقیه روایات کتاب نیستند.

با این سخن علامه طبرسی، تمام علما با وجود روایات بدون سند، آن را پذیرفته و بدان اعتماد و استناد کرده‌اند.

ترجمه ی این کتاب ارزشمند در دو جلد فراهم شده است و ترتیب مطالب آن بدین شرح است:

* مقدمه کتاب شامل: اخباری متضمن نهی از جدل و مناظره و نکوهش آن، و انگیزه تالیف کتاب.
* احتجاجات و استدلالات ماثور از پیغمبر اکرم(ص) و سایر ائمه معصومین درباره اصول و فروع دین.
* ذکر واقعه غدیر خم، ماجرای فدک و محاجه‌های حضرت علی(ع) و فاطمه زهرا(س) و دیگر صحابه و اهل بیت.
* احتجاج امام علی (ع) با معاویه و اهل شام و خوارج و نقص کنندگان بیعت با او.
* در بخش پایانی، احتجاجات صاحب الزمان(عج)، مکاتبات آن حضرت در زمان غیبت صغری با نواب اربعه و توقیعات حضرت در زمان غیبت کبری و...

۰ نظر ۱۷ خرداد ۰۱ ، ۰۶:۰۰