وبلاگ اهل البیت علیهم السّلام

انَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا. سوره احزاب. آیه 33

وبلاگ اهل البیت علیهم السّلام

انَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا. سوره احزاب. آیه 33

وبلاگ اهل البیت علیهم السّلام

˙•▪●* آموزه های دینی --- پاسخ به سوالات --- مناظرات اصولی و به دور از توهین --- معرفی کتابهای مفید *●▪•˙

˙•▪●* حضرت اشرف الانبیاء محمّد مصطفی(ص) می فرمایند : « هنگامی که بدعتها در میان امّتم ظاهر گردد، بر عالِم است که علم خود را (در رفع بدعتها) اظهار کند؛ و کسی که این کار را انجام ندهد، پس لعنت خدا بر او باد.»

کوچکتر از آنم که چون من، فضائل پیامبر(ص) و اهل بیت (ع) و امامان پاک از نسل ایشان را بگوید و از ایشان بنویسد. این نوشته ها، مطالبی در حد توان من در حقانیّت دین مبین اسلام و رسول الله (ص) و اهل بیت پاکشان علیهم السّلام و پرده برداری از شبهات و تاریکی هایی است که ذهن برخی را دچار خود کرده است. امید دارم که مورد رضای خدا و رسولش قرار گرفته، شفاعت ایشان و اهل بیتشان را شامل حال این حقیر و خانواده ام کند. *●▪•˙

یا امیرالمؤمنین علی(ع) مدد.

خفقان دوران خلافت ابوبکر، بنا به ادعای روافض!

سه شنبه, ۲۲ تیر ۱۴۰۰، ۰۶:۰۰ ق.ظ

سوال: 

علمای شیعه بر این عقیده هستند که پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) خلافت الهی امام علی (ع) توسط کودتای سقیفه بنی ساعده غصب شده است و کسانی که حق علی(ع) را غصب کرده اند پس از رحلت نبی اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) خفقان شدیدی ایجاد نموده و به این سبب، هیچ کس جرعت مخالفت با ایشان را نداشته است و حتی به خانه فاطمه (س) هجوم برده، و مرتکب کارهای دیگری نظیر آتش زدن در و سقط محسن(ع) شدند و حضرت علی(ع) را دست بسته و با وضعی اسف بار برای بیعت گرفتن به بیرون کشیده اند و غاصبان خلافت در مدینه و محیط آن زمان خفقان شدیدی ایجاد کردند... 

پس بگوئید این چه خفقانی بوده که زنان در مسجد علیه ابوبکر خطبه ایراد می کنند؟! این چه خفقانی بوده که پسربچه ای ( امام حسن مجتبی (ع) ) به ابوبکر می گفته از منبر پدرم پایین بیا؟! این چه خفقان و ظلمی بوده که از ابوبکر سر زده آن هم در ابتدای حکومت و خلافتش که هنوز پایه های آن محکم نشده بوده؟! این چه خفقانی بوده که زنان به درب منازل انصار می رفتند تا برای شخص دیگری بیعت بگیرند؟!

پاسخ:

این سوال چندسال پیش از سمت وهابی های عربستان مطرح شده بوده و همانطور که در متن سوال مشخص و پررنگ است، کارهای صدیقه ی طاهره فاطمه ی زهرا(س) مصداق مثال گشته مبنی بر اینکه در آن زمان خفقان و سرکوبی وجود نداشته و بلکه برعکس، آزادی کامل حکمفرما بوده .

پاسخ به اینگونه سوالات نیازمند تحلیل و بررسی مناسب و همچنین زمانی طولانی خواهد بود که پیرو آن متنی طولانی در پی خواهد داشت اما سعی می شود پاسخی کوتاه و جامع که خارج از حوصله نباشد ارائه شود. در ابتدای پاسخ دو شاهد صریح از کتاب صحیح بخاری می آوریم که برادران اهل سنت این کتاب را صحیح ترین کتب بعد از قرآن می دانند و بعد به ادامه ی ماجرا و تحلیل و بررسی آن می پردازیم.

در کتاب صحیح بخاری روایتی از عایشه نقل گردیده که « یقیناً عمر، مردم را ترساند و مردم منافق شده بودند.[1]» و همچنین کلام امیرالمؤمنین علی(ع) است مبنی بر اینکه « ای ابوبکر! تو در حق ما استبداد کردی[2]». این دو روایت در کتاب صحیح بخاری نشانگر این است که رعب و وحشت در میان مردم ایجاد کرده بودند و استبداد و خفقان در شهر حاکم بوده است و کسی جرعت اعتراض نداشته است.

نباید از نوع رفتار اهل البیت(ع) در آن زمان به راحتی به این نتیجه رسید که استبداد و خفقانی درکار نبوده است، چراکه این خانواده برای خود قطب و وزنه ای بودند و تنها این خانواده شیر بیشه ی شجاعت بوده و با بی باکی رو در روی ظلم و استبداد می ایستادند و فریاد حق سر می دادند. چگونه آنهایی که خود به دست این خانواده مسلمان شده بودند، اکنون از آنها مسلمانتر گشتند و برای سرنوشت اسلام و مسلمین دل می سوزاندند؟!

وقتی پسر بچه ای (امام حسن(ع) ) خطاب به ابوبکر می گوید از منبر پدرم پایین بیا و ابوبکر می گوید راست گفتی و پایین می آید نشان از آزادی بیان نیست، نشان از شجاعت این خانواده است. اگر پسر بچه ی دیگری غیر از این امام این حرف را زده بود آیا امکان نداشت که افراد حاضر در برابر خلیفه و مستمعین مسجد، او را ساکت کرده و یا حتی از مسجد بیرون کنند که چرا مانع خطبه ی خلیفه می شوی؟ چرا امام حسن (ع) می گوید از منبر پدرم پایین بیا در حالیکه منبر متعلق به پیامبر(ص) بوده که پدربزرگش محسوب می شود؟ اگر ابوبکر خلیفه ی برحق بود، چرا تصدیق کرده و از منبر پایین آمد؟

صحابیان و مستمعین حاضر در مسجد شنیده بودند که پیامبر(ص) خود را پدر فرزندان فاطمه و آن دو را ( امامان حسن و حسین علیه السلام ) گلی از گلهای بهشت معرفی و فرموده بود « حسن و حسین فرزندان من هستند. کسی که آنها را دوست بدارد، مرا دوست داشته؛ کسی که مرا دوست بدارد، خداوند او را دوست دارد...» و یا این سخن که فرموده بودند: « هر پیامبری نسلی دارد که به پدرشان انتساب دارند جز فرزندان فاطمه که من پدر آنان هستم.» و یا این سخن که فرموده بودند: حسن و حسین دو سرور جوانان اهل بهشت اند و پدرشان از آن دو بهتر است[3]. مسلمین رفتار پیامبر(ص) را با آن دو کودک به یاد داشتند و دیده بودند که پیامبر(ص) چقدر آنها را دوست داشته و می بوسید و حتی برخوردشان در هنگام نماز در خاطر مسلمانان بود... لذا نه کسی متعرض امام حسن (ع) شدو نه ابوبکر بدون توجه به حرف پسربچه ای به ادامه ی خطبه خوانی خویش ادامه داد؛ لذا از منبر پایین آمد... و این نشان از آزادی نبود، نشانه ای از شجاعت و حقانیت فرزند رسول خدا(ص) بود که می دید حق را ناحق کردند و کسی را توان پاسخ منطقی دادن نبود.

اما در مورد امیرالمؤمنین علی(ع) بحث فرق می کرد! علی(ع) در گذشته و در جنگهای بسیاری که در آنها شرکت کرده بود، پدران و عموها و دایی ها و بزرگان قبایلشان را کشته بود... به کسی اجازه ی گستاخی و تجاوز نمی داده و از همان دوران نوجوانی سرسختانه از پیامبر و دین اسلام دفاع می کرد... تمام عرب که به احترام رسول الله(ص) به پا می ایستادند، می دیدند که پیامبر(ص) به احترام علی(ع) بر می خیزد و او را در جای خود می نشاند... موضوع خلافت و جانشینی بلافصل در میان بود!! مهاجر و انصار هرکدام این مقام را بعد از پیامبر(ص) منصوب به خود می دانستند و واقعه ی غدیر را گویی از عمد به فراموشی سپردند!! که حتی اگر غدیر نبود، پیامبر(ص) از اولین روز دعوت آشکار در میان عشیره ی خود، علی(ع) را به سرپرستی و جانشینی بعد از خود معرفی کرده بود و تا پایان عمر دائما از این موضوع و برتری علی(ع) سخنها می گفت... آنها محبت پیامبر(ص) را به علی(ع) می دیدند و در دل احساس حسادت کرده و دنبال فرصتی برای ضربه زدن می گشتند... و این فرصت در زمان شهادت نبی اکرم(ص) برای آنها مهیا شد و آن حقد و کینه ها آشکار! مردم با از دنیا رفتن پیامبر مرتد شدند و نه به معنی آن مرتدی که کافر باشند، بلکه به معنای بازگشت به گذشته و ارزشهای جاهلی و روی گردان شدن از راه و روش پیامبر(ص) و کنار گذاشتن اصلح امت برای بیست و پنج سال!! اما سوالی مطرح می شود که چرا؟!

دین همان دین و مردم همان مردم زمان پیامبر(ص) بودند و هر دو نفر ( پیامبر و حضرت علی علیهما السلام) نیز مردم را به یک چیز فرا می خواندند، پس چرا پیامبر(ص) را قبول کردند اما حضرت امیرالمومنین علی(ع) به ظاهر شکست خورد و خانه نشین شد؟! 

غیر از دلایل خلاصه ی بالا که عرض شد، عامل دیگری را باید جست. یعنی باید عاملی را جست که در زمان پیغمبر(ص) آن عامل وجود نداشته و در زمان علی(ع) به وجود آمده است. این عامل طاغوت پرستی، دینِ نژادی و قبیله ای و خانوادگی و طبقاتی، مذهب بت پرستی، یعنی شرک، یعنی آلت دست ملاء و مترفین، یعنی قریش در آن دوره بوده است. این مذهب ( مذهب شرک ) در زمان پیامبر(ص)، بی حجاب و راست و روشن بوده است و ( و پیروانش در دفاع از اصول و عقاید خویش صراحت داشتند.) اما اینها در زمان علی(ع) حجاب پیدا کردند. حجاب چیست؟ حجاب حجاب توحید است که به روی پاسداران شرک کشیده شده است. آن وقت که علی به مبارزه بر می خیزد، به روی قریشی شمشیر می کشد که دیگر مدافع بت ها نیست، بلکه مدافع کعبه است؛ که دیگر معلقات سبعه را علیه قرآن بر سر نیزه نمی کند، بلکه قرآن را به عنوان شعار خودش سر نیزه می کند[4]...

اما از پاسخ منحرف و دور نشویم:

و در مورد کارهای حضرت فاطمه ی زهرا (س) که پرسشگر با استناد به آنها وجود استبداد و خفقان را منکر می شود:

1. در ابتدا از پرسشگر می خواهیم که از جمع بستن خودداری بفرماید که زنان در زمان خلافت ابوبکر آزادانه در مسجد خطبه می خواندند و یا برای گرفتن بیعت به در خانه ی مهاجر و انصار می رفتند!! این کار فقط از دست شیرزنی چون فاطمه ی زهرا(س) بر می آمده و نه هیچ زن دیگری. اگر مصداقی برای این امر دارند که زنی جرات آن را داشته که بر خلاف میل خلیفه و در مسجد بر علیه او خطبه بخواند و یا برای اخذ بیعت برای شخص دیگری اقدام کرده و به در منزل مهاجر و انصار می رفته، با ذکر سند ارائه بفرمایند!

2. از سویی پرسشگر با مثال آوردن این کارها از سمت حضرت زهرا(س) مهر تاییدی بر صحت این ماجراها زده است و حالا ما می پرسیم که چرا بانوی مخدّره ای چون فاطمه ی زهرا(س) که شیعه و سنی های منصف به عصمت و بی گناهی و مقام ارجمندش در نزد خدا و رسول الله(ص) معترف اند، باید بیاید و در مسجد مدینه خطبه ای بر علیه خلیفه ابوبکر بخواند؟ چرا این بانو باید شبانه به همراه شوهر و دو فرزندش حسن و حسین علیهم السلام اجمعین برای روشن و افشاگری مطلب به در خانه ی مهاجر و انصار رفته و برای علی(ع) بیعت بگیرد؟

3. معمولاً در میان توده ی عرب، اگر نگوئیم همه ی  اعراب؛ چرا که بالآخره استثناء در همه چیز وجود دارد، توده ی عرب مخصوصاً از وقتی که اسلام آمد، تفکراتشان را به جایی برد که نسبت به زن، احترام داشته باشند. لذا وقتی حضرت زهرا به عنوان یک زن آمد و خطبه خواند، کاری با او نداشتند. در ضمن این زن نه هر زنی، بلکه دختر پیامبرشان و عصمت کبری، بانوی اول دو جهان، حضرت فاطمه ی زهرا(س) بوده است.

4. حضرت فاطمه ی زهرا(س) به نزد ابوبکر و عمر نرفت که از آنها اجازه بگیرد تا در مسجد خطبه بخواند! بلکه بدون هیچ اطلاعی و بدون هیچ خبر دادنی، در حالی که مردم در مسجد جمع بودند، حضرت وارد شد و آن خطبه ی آتشین را ایراد فرمود. مردم به یکباره دیدند تعداد زیادی از زنهای بنی هاشم مثل پروانه دور تا دور حضرت زهرا(س) را گرفته اند و حضرت وارد مسجد شدند؛ خب با این شرایط چه باید می کردند و چه کار می توانستند بکنند؟! چگونه می توانستند اینها را از مسجد بیرون کنند؟!

5. خانه ی حضرت زهرا(س) متصل به مسجد است، درب منزل حضرت زهرا، به مسجد باز می شود، در اینجا کوچه ای در کار نیست تا حضرت بخواهد از کوچه برود و بخواهد وارد مسجد بشود و از آن طرف، حکومت عواملش را بفرستد تا جلوی حضرت را بگیرند! حضرت زهرا به همراه سی، چهل نفر از زنها، که اکثراً هم از بنی هاشم بودند، به یکباره وارد مسجد شده و شروع کرده به خطبه خواندن.

6. حضرت زهرا(س) در همان ابتدای خطبه ی خود، شروع به کوبیدن حکومت نمی کند تا آنها تحریک شوند و بخواهند با حضرت برخورد بکنند. بلکه خطبه ی حضرت، فرازهای مختلفی دارد؛ حضرت در ابتدا از رسول خدا(ص) سخن می گوید، از فلسفه ی احکام حرف می زند؛ از سوابق و خدمات مهاجرین و انصار سخن می گوید و  بعد از کلّی زمینه سازی، حرف اصلی خود را می زند، بعد از اینکه احساسات و عواطف مردم را تحریک می کند، کلام اصلی خود را مطرح می کند. یعنی اول تعریف و تمجید می کند و سپس انتقاد خویش را مطرح می کند.

شما اگر ملاحظه کنید خواهید دید که حضرت صدیقه طاهره نیز، در این خطبه، ابتدا می آید از مجاهدتهای مهاجرین و انصار؛ خدمات ایشان نسبت به اسلام؛ فداکاری های ایشان در کنار پیغمبر اکرم (ص) را مطرح می کند، سپس شروع می کند به مطرح کردن یک سری سخنان انتقادی از ایشان...

7. همانا ابوبکر وقتی خطبه ی حضرت فاطمه ی زهرا(س) را شنید، سخنان حضرت بر او گران آمد و خطر رسوایی و فروپاشی حکومت خویش را دید، پس به منبر رفت و گفت: ای مردم! این چه وضعی است که به گفته هر سخنوری گوش می دهید؟! کجا در زمان پیامبر اینگونه بود که یک زن بیاید و خطبه بخواند؟! اگر کسی شنیده بگوید! اگر کسی دیده شهادت بدهد! همانا علی یک روباهی است که شاهدش دم اوست!!  علی ریشه و ملازم هر فتنه ای است در جامعه... و مانند... [5]

  [ و شرم از نوشتن ادامه ی خطبه ی ابوبکر داریم! ]

ببینید چه تعبیر زشتی دارد ابوبکر؛ حضرت امیر(ع) را به روباه تشبیه می کند و حضرت زهرا(س) را نیز به دم روباه!! و در ادامه که از نوشتن متن خطبه ی ابوبکر معذور بودیم بدتر از اینها بوده است...

اگر این نوع رفتار و برخوردها و آتش به در خانه بردنها و کشتن فرزند و سیلی زدنها و دستان بسته با طناب به کوچه و مسجد بردن ها برای اخذ بیعت اجباری و .. و... و...، با آل یاسینی که در قرآن بر آنها سلام داده شده و آیه ی تطهیر در مورد آنها نازل شده آزادی است، پس بفرمایید معنای خفقان چیست؟!!

بحث و گفتگو در این زمینه بسیار است که به نظر می رسد تا این اندازه کافی بوده باشد.

والسلام علی من اتبع الهدی.

====================

[1]. صحیح بخاری ج3 ص 1341 ح 3467

[2]. صحیح بخاری ج5 ص 82 ح 4240

[3]. سنن ابن ماجه: 1 / 134 و 135، باب فضائل اصحاب رسول اللّه صلى اللّه علیه وآله، فضائل على بن ابى طالب علیهما السلام، حدیث 118

[4]. مذهب علیه مذهب (چاپ بهار 98)، دکتر علی شریعتی، ص 58 و 59

[5]. دلائل الإمامه، ص 123؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 16، ص 126؛ بحارالأنوار، ج 29، ص 326

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی