حَجَرُ الْأسْوَدْ ، نامگذاری و شکل ظاهری آن
حَجَرُ الْأسْوَدْ، سنگی مقدّس، دارای پیشینه ی کهن و جایگاهی ویژه در فرهنگ اسلامی و مناسک حج است. نام این سنگ حتی برای غیر مسلمانان نیز آشناست و کمی درباره ی آن می دانند. این سنگ در رُکن شرقی کعبه (که به رکن اسود یا رکن حَجَری نیز معروف است) در ارتفاع یک متر و نیم از زمین نصب شده است.همچنین طواف به دور کعبه از این سنگ آغاز میگردد.
حجرالاسود پیش از اسلام نیز مورد احترام بود؛ با این حال
هیچگاه در طول تاریخ (حتی در دوره جاهلیت که پرستش سنگها رایج بود) مورد پرستش واقع نشد. [1]
حجر الاسود به معنای «سنگ سیاه» است که این نام به علت رنگ سیاهش به آن داده شده است. برخی از آن با عنوان «حجرالأسود» (سنگ خوشبخت و خوشاقبال) یاد کردهاند.[۲] به نوشته ابنظهیره، اگر «أسود» از ریشه «سَوْدَد» به معنای سروری و سیادت باشد، «حجرالأسود» به معنای سنگی خواهد بود که منزلت آن از همه سنگها برتر و بالاتر است.[۳]
در روایات آمده است که حجرالاسود از سنگهاى بهشتى است که همراه حضرت آدم علیهالسلام بوده و پس از نزول آدم به زمین و قبول توبهاش نزد وى فرود آمده است. [ الکافى (کلینى) ۴/ ۱۸۵ و ۱۸۸]
در زمان حضرت ابراهیم(ع)، آن حضرت سرگرم ساختن کعبه بود، هنگامى که بموضع حجرالاسود رسید، به زبان سریانى به اسماعیل فرمود: سنگ نیکویى بیاور که در گوشۀ این دیوار نصب نمایم تا نشانى باشد براى آنان که مىخواهند این خانه را زیارت نمایند. اسمعیل در جستجو بود که ناگاه از جانب کوه ابوقبیس ندایى بگوشش رسید که سنگ دلخواه تو در اینجاست! اسمعیل به شتاب رفت و سنگ نیکویى یافت و آنرا پیش پدر آورد.
بعضى نیز گفتهاند قبل از اینکه اسمعیل سنگ را بیاورد، جبرئیل سنگى را براى حضرت ابراهیم علیه السلام آورد. چون اسمعیل آمد پرسید، پدرجان، این سنگ را از کجا آوردهاى؟ ابراهیم علیه السلام فرمود: آن خدایى که هیچگاه مرا فراموش نمىکند این سنگ را برایم فرستاد.
حجرالاسود، صیقلی و به شکل بیضی نامنظم است. رنگ آن سیاه مایل به سرخ است. در تاریخ نقل است که گفته شده تیرگی و سیاهی شدید آن بهسبب آتشسوزی کعبه بوده است که یک بار در دوره جاهلیت و بار دیگر در زمان حکومت یزید بن معاویه روی داد.[4]
بر اساس برخی روایات رنگ حجرالاسود در آغاز از شیر سفیدتر و از خورشید درخشانتر بوده و بهسبب آنکه مشرکان آن را لمس کردهاند [5] و نیز گناهان بندگان [6] تیره شده است.
در طی تاریخ، این سنگ بارها مورد حمله ی افراد مختلف قرار گرفته و خرد شده است. به همین دلیل ملاطی از چسبی مخصوص ساخته و تکههای سنگ را در آن قرار دادهاند. به علت ملاطی که دور سنگ را گرفته است اکنون تنها هشت قطعه کوچک از سنگ دیده میشود که بزرگترین آنها به اندازه یک خرماست. شکل این سنگ یک بیضی نامنظم است که حدود هفت اینچ (۱۸ سانتیمتر) قطر و سطحی ناهموار دارد.
این مخلوط سنگ و ملاط نیز داخلی قابی بیضیشکل که از نقره ساختهشده است قرار دارد. نخستین کسی که برای حجر الاسود قاب نقره ساخت، عبدالله بن زبیر بن عوام بود و از آن پس پیوسته خلیفگان و امیران و ثروتمندان نسبت به ساخت قاب از طلا و نقره اقدام کردهاند. آخرین کسی که پیش از دوران سعودی قابی از نقره خالص برای حجرالأسود تقدیم کرد سلطان محمد رشاد خان بود که در سال ۱۳۳۱ه بدین کار همّت گماشت. در سال ۱۳۶۶ه ملک عبدالعزیز قسمتی از این قاب را نوسازی کرد و در سال ۱۳۷۵ه ملک سعود، قاب محمد رشاد را با قاب جدید دیگری از نقره خالص جایگزین ساخت. [7]
کعبه و حجر الأسود اگر چه در ظاهر، زمینی هستند، ولی به هیچ وجه به عنوان امر زمینی احترامی ندارند، تنها برتری آنها به جهت اتصال به امر ماورائی است که ارزش و احترامی را متوجه آنان کرده است. حجر الأسود تنها، وسیلهای است که با آن به یاد خداوند بیفتیم و در نتیجه با او عهد و پیمان ببندیم که در راه او خواهیم بود و بر مرام و مسلکی که خدای تعالی بخواهد، قدم خواهیم نهاد.
امیرالمؤمنین امام علی(ع) گفتوگویی با خلیفهی دوم پیرامون حجر الأسود دارد:
روزی خلیفهی دوم از کنار حجر الأسود میگذشت، بدان رو کرده، گفت: ای سنگ! ما میدانیم که تو تنها یک سنگی، نه نفعی به ما میرسانی و نه ضرری را متوجه ما میگردانی، تنها بهجهت اینکه شاهد بودیم پیامبر تو را دوست میداشت، تو را دوست میداریم. در این هنگام امام علی(ع) فرمود: «چه میگویی ای پسر خطّاب! همانا به خدا قسم، خداوند این سنگ را در روز قیامت زنده میکند در حالیکه یک زبان و دو لب دارد و گواهی میدهد برای آنانی که بر میثاق خود پایبند بودند. این سنگ به منزله دست راست خداوند است که به وسیله آن خلق با او بیعت کنند». بعد از این کلام، عمر گفت: خدا ما را در شهری نگه ندارد که در آن علی بن ابیطالب حضور ندارد.[8]
--------------------------------------------------------
[1]. محمدطاهر کردی، التاریخ القویم، ج ۲، جزء۳، ص۲۴۱؛ مروارید، قوامیس الحج، ص۸۴۶
[2]. رجوع کنید به دهخدا، لغتنامه، ذیل مادّه؛ مروارید، قوامیس الحج، ص۸۴۶
[3]. ابنظهیره، الجامع اللطیف، ص۴۱
[4]. ازرقی، اخبار مکة، ص۳۲
[5]. کلینی، الکافی، ج ۴، ص۱۹۱؛ نیز رجوع کنید به ابنحنبل، مسند، ج ۱، ص۳۰۷، ۳۲۹
[6]. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۳۱۸
[7]. عبیدالله کردی، مکه و مدینه: تصویری از توسعه و نوسازی، ص۱۰۱
[8]. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ۱۴۰۹، ج۱۳، ص۳۲۰-۳۲۱.