امام نهم شیعیان حضرت جواد (ع ) در سال 195هجری در مدینه ولادت یافت. نام نامی اش محمد معروف به جواد و تقی است. القاب دیگری مانند : رضی و متقی و ابن الرضا نیز داشته، ولی تقی از همه معروفتر می باشد . پدر ایشان حضرت امام رضا (ع) و مادر گرامی اش سبیکه (صبیه) یا خیزران است که این دو نام در تاریخ زندگی آن حضرت ثبت است.
امام محمد تقی (ع ) هنگام وفات پدر 8 ساله بود. پس از شهادت جانگداز حضرت رضا (ع) در اواخر ماه صفر سال 203 هجری مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (ع) انتقال یافت. ایشان ۱۷ سال امامت کرد و در ۲۵ سالگی به شهادت رسید و در میان امامان شیعه، وی جوانترین امام در هنگام شهادت بوده است. سنّ کمِ ایشان در هنگام شهادت پدر، سبب شد تا شماری از اصحاب امام رضا(ع)، در امامتش تردید کنند؛ برخی عبدالله بن موسی را امام خواندند و برخی دیگر به واقفیه [1] پیوستند، اما بیشتر آنان امامت حضرت محمد تقی (ع) را پذیرفتند. ارتباط امام جواد(ع) با شیعیان، بیشتر از طریق وکیلانش و به شکل نامهنگاری انجام میگرفت. در دوره امامت امام نهم شیعیان، فرقههای اهل حدیث، زیدیه، واقفیه و غلات فعالیت داشتند. وی شیعیان را از عقاید آنان آگاه میکرد و از نماز خواندن پشت سر آنها نهی و غالیان را لعن مینمود.مأمون خلیفه عباسی که همچون سایر خلفای بنی عباس از پیشرفت معنوی و نفوذ باطنی امامان معصوم و گسترش فضایل آنها در بین مردم هراس داشت، سعی کرد ابن الرضا(ع) را تحت مراقبت خاص خویش قرار دهد. از اینجا بود که مأمون نخستین کاری که کرد، دختر خویش ام الفضل را به ازدواج حضرت امام جواد(ع ) درآورد، تا مراقبی دایمی و از درون خانه، بر امام گمارده باشد. همچنین هدف مأمون از این درخواست این بود که خود را علاقمند به علویان نشان دهد و آنان را از قیام علیه خود باز دارد و پدر بزرگ کودکی از نسل پیامبر(ص) و امام علی(ع) باشد که به این خواسته ی خود نرسید و امام(ع) از ام الفضل (دختر مامون) صاحب فرزند نشد. رنجهای دایمی که امام جواد(ع ) از ناحیه ی این همسر خود که مأمور خانگی و جاسوس ایشان برای مامون بوده برده است، در تاریخ معروف است.
از روشهایی که مأمون در مورد حضرت رضا (ع ) به کار می بست ، تشکیل مجالس بحث و مناظره بود. مأمون و بعد معتصم عباسی می خواستند از این راه - به گمان باطل خود - امام رضا (ع ) را در تنگنا قرار دهند و با مناظرات ایشان با علما و بزرگان دینی و علمی، ایشان را عاجز و سرخورده کنند اما زهی خیال باطل! همین روش را در مورد فرزندش حضرت جواد(ع ) نیز به کار بستند. به خصوص که در آغاز امامت هنوز سنی از عمر امام جواد(ع ) نگذشته بود. مأمون نمی دانست که مقام ولایت و امامت که موهبتی است الهی ، بستگی به کمی و زیادی سالهای عمر ندارد. (( برای خواندن یکی از این مناظرات می توانید ** اینجا ** کلیک کنید.))
دوران عمر آن امام بزرگوار 25سال و دوره امامتش 17سال بوده است . معتصم عباسی از حضرت جواد(ع ) دعوت کرد که از مدینه به بغداد بیاید. امام جواد(ع) در ماه محرم سال 220 هجری به بغداد وارد شد. معتصم که عموی ام الفضل زوجه ی حضرت جواد بود، با جعفر پسر مأمون و ام الفضل بر قتل آن حضرت همداستان شدند. علت این امر این اندیشه شوم بود که مبادا خلافت از بنی عباس به علویان منتقل شود. از این جهت، درصدد تحریک ام الفضل برآمدند و به وی گفتند تو دختر و برادرزاده خلیفه هستی و احترامت از هر جهت لازم است و شوهر تو، مادر علی هادی فرزند خود را بر تو رجحان می نهد... این دو تن آن قدر تحریک و وسوسه کردند تا ام الفضل که از امام جواد(ع) صاحب فرزند نشده بود، تحت تأثیر حسادتهای زنانه و ناپاکش قرار گرفت و در باطن از شوهر بزرگوار و جوانش آزرده خاطر شد و به تحریک و تلقین معتصم و جعفر برادرش، تسلیم گردید و ایشان را با سمی که از آن دو نفر گرفته بود مسموم و شهید کرد.
بدن مطهر و پاک ایشان را در کاظمین و در جوار پدربزرگشان امام موسی کاظم(ع) به خاک سپردند.
--------------------------------------------------------------------
[1]. اولین کسی که در میان مسلمانان، واقفی خوانده شده، عبدالله بن سبا بوده است. عبداللَّه بن سبا چنان که اشعری میگوید، افکار غلوآمیز و افراطی در مورد امام علی (ع) داشت و حضرت نیز، او و پیروانش را مجازات کرد. امّا وقتی خبر شهادت حضرت علی(ع) را به او دادند، همچنان بر افکار غلو آمیز خود پافشاری می کرد و مرگ و شهادت حضرت را نپذیرفت!
واقِفیه، واقِفه یا مَمْطوره، گروهی از شیعیان که بر امامت امام موسی کاظم(ع) توقف کردند، از اعتراف به امامت امام رضا(ع) سرباز زدند و معتقد بودند که امام کاظم(ع)، مهدی موعود است که در غیبت به سر میبرد و رجعت خواهد کرد. همچنین به گروهی از شیعیان که بر امامت امام حسن عسکری توقف کردند و وی را مهدی موعود دانستند نیز واقفه گفته میشود. علی بن اسماعیل میثمی، اولین کسی بود که بر آنها نام ممطوره را گذاشت. اخبار و نصوص متعددی وجود دارند که تأکید میکنند علت توقف این گروه در امامت موسی بن جعفر(ع)، فریفته شدن به اموال و ثروتهای فراوانی بود که نزد آنان جمع شده بود. همچنین شبهههای اعتقادی که گاه در اثر القاء اندیشههای نوپدید و گاه به سبب برداشتهای نادرست از برخی مبانی و مصادر عقیدتی پدید میآمدند در شکلگیری و زمینهسازی حرکت واقفیه مؤثر بودند. اولین کسانی که این اعتقاد را آشکار ساختند علی بن ابی حمزه بطائنی، زیاد بن مروان قندی و عثمان بن عیسی رواسی بودند.