وبلاگ اهل البیت علیهم السّلام

انَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا. سوره احزاب. آیه 33

وبلاگ اهل البیت علیهم السّلام

انَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا. سوره احزاب. آیه 33

وبلاگ اهل البیت علیهم السّلام

˙•▪●* آموزه های دینی --- پاسخ به سوالات --- مناظرات اصولی و به دور از توهین --- معرفی کتابهای مفید *●▪•˙

˙•▪●* حضرت اشرف الانبیاء محمّد مصطفی(ص) می فرمایند : « هنگامی که بدعتها در میان امّتم ظاهر گردد، بر عالِم است که علم خود را (در رفع بدعتها) اظهار کند؛ و کسی که این کار را انجام ندهد، پس لعنت خدا بر او باد.»

کوچکتر از آنم که چون من، فضائل پیامبر(ص) و اهل بیت (ع) و امامان پاک از نسل ایشان را بگوید و از ایشان بنویسد. این نوشته ها، مطالبی در حد توان من در حقانیّت دین مبین اسلام و رسول الله (ص) و اهل بیت پاکشان علیهم السّلام و پرده برداری از شبهات و تاریکی هایی است که ذهن برخی را دچار خود کرده است. امید دارم که مورد رضای خدا و رسولش قرار گرفته، شفاعت ایشان و اهل بیتشان را شامل حال این حقیر و خانواده ام کند. *●▪•˙

یا امیرالمؤمنین علی(ع) مدد.

چرا نام حضرت علی(ع) در قرآن نیامده؟

پنجشنبه, ۴ دی ۱۳۹۹، ۰۷:۱۵ ق.ظ

سوال:
چرا با توجه به ادعای شیعیان، نام امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) در قرآن نیامده است تا این همه اختلاف در بحث مهمی چون امامت و جانشینی بلافصل پیامبر(ص)، در بین امّت به وجود نیاید؟

پاسخ:
1. قرآن کتابی است که به بیان کلیات می پردازد نه ‏جزئیات و اصل امامت به صراحت در قرآن ذکر شده است، اما جزئیات و مصادیق آن به خاطر مصالحی به صراحت نیامده است؛ در حالیکه با تدبر در قرآن همه ی این ‏مسائل و حتی امامت امیرالمؤمنین علی علیه السلام قابل اثبات است.‏از طرفی اگر 

نام مبارک آن حضرت به طور مستقیم در قرآن نیامده، آیات فراوانی در قرآن کریم آمده است که در شأن آن حضرت نازل شده است.
2. چرا سوال به این صورت مطرح نشود که: چرا در قرآن نامی از خلفای راشدین ( ابوبکر و عمر و عثمان ) نیامده تا اختلافی بوجود ‏نیاید؟!! اگر نامی از حضرت علی (ع) به طور مستقیم نیامده است، نامی از خلفای راشدین هم برده نشده است.‏
3. اگر فرضاً قرآن اسم امام را هم تعیین می کرد، از کجا معلوم که اختلاف دیگری بین مسلمانان ایجاد نمی گشت، و از کجا معلوم که به انکار اصل دین و تهمت زدن به پیامبر(ص) منجر نمی شد؟! کما اینکه اصل تهمت زدن به این خاندان پاک سابقه ای دیرین دارد. مثلا گفته می شد که صلاحیت حضرت علی(ع) از طرف خداوند سلب گردیده و پیامبر(ص) در آخرین لحظات عمر خود در بستر، این آیه را از طرف خداوند نسخ و امر خلافت بعد از خود را بر عهده ی شورا گذارده است!!
4. ممکن است برخی بگویند: اگر در قرآن اسم امام می آمد، ریشه اختلاف می خشکید ‏چون قابل تصور نیست که مسلمانان صدر اسلام  بر خلاف متن قرآن عمل بکنند.
درجواب می گوئیم: در موارد متعددی مشاهده شده است که اصحاب و همچنین خلفای ‏سه گانه، بر خلاف صریح قرآن عمل کردند . اینک نمونه هایی از آن را برمی شماریم:
الف) ابوبکر با آوردن حدیثی که تنها خود شاهد صدور آن از پیامبر اکرم (ص) بود، بر خلاف آیات ‏شریفه « وَ وَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ » (سوره ی نمل آیه ی 16) و « وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِنْ وَرَائِی وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا ** یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ ۖ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا » (سوره ی مریم آیات 5و4) ارث بردن از پیامبران را انکار و  فدک را از ملکیت حضرت فاطمه (س) درآورد.‏
ب) ابوبکر بر خلاف صریح آیه ی 41 سوره ی انفال که می فرماید : « وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَىٰ وَالْیَتَامَىٰ وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّه... » ؛ از پرداخت خمس به حضرت فاطمه (س) و اولاد او سرباز زد و احدی بدو ‏اعتراض نکرد.
ج) آیه ی 28 سوره ی نساء که می فرماید: « ...فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ... » که صریحاً در متعه ی نساء است که شیعه و بیشتر مفسران اهل سنت دلالت این آیه را بر مشروعیت متعه، مسلم دانسته اند، اما خلیفه ‏ی دوم عمر، آن حکم را ممنوع اعلام کرد.‏
د) عمر،  آیه ی 196 از سوره ی بقره را  که می فرماید: « ... فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ... » منسوخ اعلام کرد و دستور داد تا بدان عمل ننمایند.
ه) قرآن کریم در باره ی پیامبر(ص) در آیه ی 3 سوره ی نجم می فرماید: « سخن از روی هوی نمی گوید »  ولی ‏وقتی پیامبر(ص) در روزهای آخر عمر شریف خود در بستر، قلم و دوات برای نوشتن خواست تا بدان وسیله جلوی ضلالت امت را بگیرد، عمر گفت: این ‏مرد هذیان می گوید! و مانع از آوردن کاغذ و قلم شد، در حالیکه این خلاف صریح قرآن است. به این ماجرا در کتب معتبر اهل سنّت نیز اشاره شده است که برای نمونه منابع آن را عرض می کنیم: صحیح بخاری ج1ص37 و ج4ص66. صحیح مسلم ج5ص75. مسند احمد ج2ص45 . سنن بیهقی ج9 ص207 و ....
البته مواردی ازاین دست بسیار است و ما به جهت اختصار به همین مقدار بسنده می کنیم و شما را به مطالعه ی کتابی همچون المراجعات ( برای آشنایی با این کتاب کلیک کنید. ) و همچنین شبهای پیشاور ( برای آشنایی با این کتاب کلیک کنید. ) حواله می دهیم.‏
5. درست است که نام حضرت علی(ع) به طور مستقیم در قرآن نیامده است اما کمال به این است که صفات و اخلاق و خصلتهای خوب فردی در قرآن بیان شود و خود مردم مصداقش را در جامعه پیدا کنند که در این زمینه کسی به پای آن حضرت هم نخواهد رسید. وگرنه اگر کسی کینه ی علی(ع) را داشته باشد، اگر اسم آن حضرت هم در قرآن می آمده آن را طور دیگر توجیه می کردند. مثلا حدیثی داریم که شیعه و سنّی نقل کرده اند که پیامبر(ص) فرمودند: « انا مدینة العلم و علیٌّ بابها... * من شهر علم هستم و علی درب آن شهر است... »
عدّه ای از روی دشمنی این حدیث را اینگونه معنا کرده اند که علی در این کلام، حضرت علی(ع) نیست، بلکه « علیٌّ بابها » یعنی این شهر، درب بلندی دارد!! لذا به خوبی روشن است که این توجیه نشانه ی کینه و دشمنی با آن حضرت است.
6. حال این پرسش نیز مطرح می شود که طبق آیه ۹ سوره ی حجرات که خداوند در آن می فرماید: « ما این قرآن را که مایه ی تذکر است نازل کردیم، و ما به طور قطع آن را حفظ خواهیم کرد » ؛ نمی شد نام حضرت علی(ع) در قرآن ذکر شود و خود خدا از تحریف آن جلوگیری کند؟ 
در این که خدا اراده کرده است تا قرآن تحریف نشود، شکی نیست اما ذات اقدس الهی برای تحقق اراده خود اسباب و عللی می چیند و مجرای اراده خدا برای اینکه تحریف تحقق پیدا نکند، این است که آیات حساسی که مخالفان و منافقان را تحریک می کند، به طور مستقیم در قرآن ذکر نکند؛ در واقع استراتژی و اسباب خدا همین است. از طرفی چون تحریف هزینه بردار است و منافقان قطعا در این زمینه با مخالفت امت رو به رو می شوند و تا مجبور به این کار نشوند دست به تحریف نمی زنند، اگر آیه ای نازل می شد که مجبور به تحریف می شدند، قطعا این کار را می کردند. اما خدا دست مردم را نمی بندد ( بحث اختیار و اجبار ) و از سوی دیگر به گونه ای آیه نازل نمی کند که انگیزه ای برای تحریف به وجود آید.

پس نتیجه آن شد که پس از ذکر دلایل بالا و با توجه به آیات فراوانی که در شأن علی بن ابیطالب(ع) نازل شده و فضیلتی برای آن حضرت بوده، و با توجه به احادیث و روایات فراوان و معتبری که در مورد شأن و مقام بالای ایشان نسبت به تمام صحابه است، محرز خواهد شد که امام و رهبر بلافصل این امت پس از پیامبر(ص) فقط امیرالمؤمنین علی(ع) است.

نظرات  (۲)

در منابع اهل سنت: حاکم حسکانی در کتاب «شواهد التنزیل لقواعد التفضیل» اشاره دارد: پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: آن شب که مرا به معراج بردند، جبرئیل مرا با بال راست خود حمل کرد به من گفته شد که چه کسى را جانشین خود براى اهل زمین قرار دادى؟ گفتم: بهترین اهل آن على بن ابى طالب علیه السلام برادرم و دوستم و دامادم و پسر عمویم را. گفته شد: اى محمد! آیا او را دوست دارى؟ گفتم: آرى اى پروردگار جهانیان. به من گفته شد: او را دوست بدار و امت خود را به دوست داشتن او امر کن، همانا من على اعلى هستم و نام او را از نام‏هاى خود مشتق کردم و او را على نامیدم، پس جبرئیل فرود آمد و گفت: خداوند بر تو سلام مى‏ رساند و به تو مى‏ گوید: بخوان. گفتم: چه بخوانم؟ گفت: «وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا، وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِیًّا»؛ و بخشیدیم به ایشان از جانب رحمتان و قرار دادیم برای ایشان لسان صدق که علی علیه السلام است. (الحافظ الحاکم الحسکانی ، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج‏۱، ص: ۴۶۳)

درضمن قرآن صرفا کلی گو نیست و در موارد بسیاری جزئیات را ذکر فرموده.

ممنون

پاسخ:
سلام و عرض ادب.
در مورد عبیدالله بن عبدالله معروف به حاکم حسکانی باید عرض کنم که برخی او را از علمای اهل تسنن و پیرو مذهب حنفی  و برخی دیگر او را از علمای شیعه می‌دانند که تقیه می‌کرده است.
ابن طاووس درباره ایشان می‌گوید: «الحاکم الحسکانی کان من اعیان رجال الجمهور»، حاکم حسکانی از شخصیت‌های برجسته علمای اهل تسنن بود.
در حالیکه ذهبی که خود از علمای اهل تسنن هست در کتاب تذکرة الحفاظ می‌گوید: «و وجدت له مجلسا یدل علی تشیعه و خبرته بالحدیث و هو تصحیح خبر رد الشمس و ترغیم النواصب الشمس»، کتابی از ایشان یافته‌ام که دلالت بر شیعه بودن ایشان دارد و آن «تصحیح رد الشمس...» است. 
اگر از این مورد که مذهب حاکم حسکانی چه بوده بگذریم، با حرف شما که دعای حضرت ابراهیم مستجاب و در مورد « لسان صدق علیّا » امیرالمومنین علی(ع) مصداق به اجابت رسیدن دعای ایشان بوده مخالفتی نیست. اما دقت داشته باشید که در سوال مطرح شده منظور آن است که نام حضرت بطور مستقیم و در مبحث امامت و جانشینی بلافصل آمده باشد که اینطور نبوده و دلایل آن از نظر گذشت و عرض کنم که در معنی انتهایی و ظاهری آیه در قسمت  « لسان صدق علیّا » ؛ نام مبارک حضرت امیر وجود ندارد، بلکه این موضوع مربوط به تفسیر و شان نزول آیه هست. 

گفتن این موضوع تکرار مکررات است اما ماجرا در این آیه به این ترتیب است که حضرت ابراهیم (ع) از خداوند لسان صدقی را می خواهد که در آیه 84 سوره شعرا به آن اشاره شده است" وَ اجْعَلْ لِی لِسانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ" و استجابت آن در آیه 50 سوره مریم ذکر می شود. 
خاطر نشان می کنیم که استجابت این دعا نه تنها برای ابراهیم(ع) بلکه برای اسحاق(ع) و یعقوب(ع) و البته به نظر می رسد برای تمام پیامبران صورت گرفته، چراکه امیرالمؤمنین علی(ع) باب علم رسول الله و زبان راستگوی جانب ایشان و همه ی پیامبران بوده است.

***
در مورد کلی گویی قرآن نیز عرض شود خدمت شما دوست گرامی ام که از این جهت قرآن را کلی گو میشناسیم که قرآن معجزه دائمى پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) است و به مثابه قانون اساسى اسلام مى باشد ودر قانون اساسى همان گونه که از اسم او پیداست اصول اساسى بیان مى شود نه جزئیات آن، زیرا اگر بنا باشد در هر موضوعى وارد جزئیات شود و به همه سؤالات در زمینه آن موضوع پاسخ دهد، از کتاب واحد بودن خارج مى شود و دایره المعارفى قطور مى گردد که مراجعه واستفاده از آن کار مشکلى است، ضمن آنکه فروعات مسائل،متغیر هستند وبر حسب زمان و مکان و شرایط افراد،دچار دگرگونى مى شوند و حکم ثابتى براى همه موارد وجود ندارد، لذا مناسب است کلیات احکام بیان شود و جزئیات به عهده بزرگان دین و مفسران آگاه، گذاشته شود تا بر حسب نیاز افراد در زمان هاى مختلف، توسط اینها استخراج وبه مردم عرضه شود.
روش آموزشى قرآن بیان کلیات و اصول عمومى است، تشریح مصادیق و جزئیات غالباً بر عهده پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله) مى باشد. رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نه تنها مأمور به تلاوت قرآن بود، بلکه در تبیین آن نیز مأموریت داشت، چنانکه در سوره نحل آیه 44 مى فرماید: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیکَ الذِّکْرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یتَفَکَّرُونَ ». ؛ ( و قرآن را بر تو فرستادیم تا آنچه براى مردم نازل شده است، براى آنها بیان کنى و آشکارسازى، شاید آنان بیندیشند.
در آیه یادشده دقت کنید، مى فرماید: «تبین» و نمى گوید: «لتقراً» یا «لیتلو» و این نشانه آن است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) علاوه بر تلاوت، باید حقایق قرآنى را روشن کند. از این جهت عرض شد که قرآن کلی گوست.
مثلا قرآن بصورت قانون کلى مى فرماید: اقم الصلاه یا کتب علیکم الصیام. نماز بخوانید و روزه بگیرید اما این که نماز را با چه وضعیتى و کیفیتى بخوانیم، دیگر در قرآن نیامده. کما این که این مساله در بسیارى دیگر از احکام نیز به همین صورت است مثلا در خصوص زکات خداوند متعال در قرآن مقدار آن را تعیین ننموده اند و یا با وجود این که دستور انجام حج در قرآن آمده اما مقدار هفت دور طواف در آن ذکر نگردیده بلکه این موارد را رسول خدا(صلى الله علیه وآله)براى مردم شرح داده اند.

ممنون از نظر شما.
موفق و موید باشید.
یا امیرالمومنین علی(ع) مدد.

سلام علیکم علارغم صحیح بودن مواردی که شما ذکر کردید، نام امام علی صلوات الله علیه در قرآن آمده.

اول: در پاسخ خداوند به درخواست ابراهیم نبی علیه السلام که عرض کرد: وَاجْعَل لِّی لِسَانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ . خداوند فرمود: وَوَهَبْنَا لَهُم مِّن رَّحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیّاً

دوم: وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ

که روایات شیعه و سنی تصریح دارند در این دو کریمه، علی، اسم علم و اشاره به امرالمؤمنین است.

پنج مورد دیگر هم ذکر شده که اما و اگر هایی دارد. ولی این دو مورد بالا کاملا با ظاهر قرآن و روایات انطباق دارد.

پاسخ:
سلام و ممنون از حضور و نظر شما. عرض کنم خدمت شما دوست عزیز که اگر دقت کرده باشید منظور از صریح سوال این بود که چرا نام امیرالمومنین علی(ع) به صورت مستقیم در قرآن نیامده تا بحث و اختلافی از بابت امامت و رهبری در بین مسلمانان پیش نیامده بود. یعنی آیه ای مستقل نازل میشد که مثلا می فرمود ای مردم! پس از پیامبرتان، علی ابن ابیطالب امام و مقتدای شماست.
بنابراین از همین جهت پاسخی کوتاه ارائه شد. و اما در مورد کلام شما:

1. خلاصه وار عرض کنم خدمت شما که همونطوری که اطلاع دارید پس از آزار و اذیتهای فراوان حضرت ابراهیم(ع) از طرف مردم و بخصوص از طرف آزر ( سرپرست و عمویش )، با تعبیری توهین آمیز از طرف آزر طرد و بسیار آزرده شدند... لذا در دعایی که در آیه ی 84 سوره ی شعرا بهش اشاره شده از خداوند درخواست کردند که: « نامم را بر زبان اقوام آینده نیکو، ( و سخنم را دلپذیر گردان.) ». ...

2. خداوند نیز در آیه ی 50 سوره ی مریم اشاره ای فرمودند مبنی بر مستجاب شدن دعای حضرت ابراهیم(ع) که « و از رحمت خود به آنان عطا کردیم و برای آنها نام نیک و مقام برجسته ای ( در میان همه ی امتها ) قرار دادیم.» [ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیّاً ]
در واقع مخالفین حضرت ابراهیم(ع) می خواستند آنچنان ایشان و دودمانشان را از جامعه ی انسانی طرد کنند که کمترین اثر و خبری از آنها باقی نمانده و برای همیشه فراموش بشوند اما برعکس، خداوند بخاطر ایثار و فداکاری و صبر و استقامت حضرت ابراهیم(ع) نام آن حضرت و دودمانش را با بخشیدن فرزندانی مانند اسحاق و یعقوب علیهم السلام چنان بالا برد که همواره به خیر و نیکی بر سر زبانهای مردم جهان قرار داشته و خواهد داشت. [1]

3. اما اینکه در کنار باقی ماندن نام و آوازه ی خوب و خیر و خوش در معنی لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیّاً ، روایتی از امام صادق(ع) در برخی منابع وجود دارد که لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیّاً رو اینگونه تفسیر و معنا کرده اند که خداى تبارک و تعالى براى او ( حضرت ابراهیم ) و اسحاق و یعقوب علیهم السلام، زبان راستگویی چون على(ع) قرار داده است.

به هر حال؛ درباره محتوای این روایات با قطع نظر از صحت یا عدم صحت برای سند اونها، توجه به چندتا نکته مهم هست:

الف.  آیات قرآن به حسب ظاهر و الفاظی که در آن استفاده شده، دلالت بر مفادی دارند که از آنها به عنوان معنای ظاهری یاد شده و بر ما نیز حجت‌اند و میتوانیم به آنها استناد کنیم.
اما بسیاری از آیات علاوه بر این معنای ظاهری، معانی باطنی را نیز درون خود دارند که عموماً روایات بر این معانی باطنی دلالت می‌کنند، اگر چه از الفاظ ظاهری آیات، نمی‌توان چنین معانی را صریحاً به دست آورد، اما هیچ منافاتی بین این دو معنا نیست. 
روایت موجود نیز بر همین مبنا بوده و یکی از معانی باطنی آیه رو بیان می‌کنه که با فرض قبول روایت، میشه این معنا رو از معانی باطنی آیه دونست.

ب. طبق روایت؛ می‌توان آیه را این‌گونه معنا کرد: ظاهر این‌که لسان صدق را برایش قرار دهد این است که خداى تعالى در قرون بعدی فرزندى به او دهد که زبان صدق او باشد؛ یعنى لسانى باشد مانند لسان خودش، که مَنویات او را بگوید، همان‌طور که زبان خود او از آنچه در ذهن او است، سخن می‌گوید. پس برگشت معنا به این است که خداوند در قرون آخرالزمان کسى را مبعوث کند، که به دعوت وى قیام نماید، مردم را به کیش و ملت او که همان دین توحید است دعوت نماید. [2]

ج. با توجه به مورد ب، این روایت و معنایی که بر اساس آن برای آیه بیان شد، بنابر اعتقاد ما شیعیان است. در عین حال، برخی از اهل سنت نیز شبیه چنین معنایی را برای آیه بیان کرده‌اند، با این تفاوت که آنها تنها پیامبر اسلام را نام برده‌اند و دیگر اسمی از امام علی(ع) و دیگر ائمه نیاورده‌اند. و گفته‌اند: منظور از لسان صدق، پیامبر اسلام است که با برپایی اسلام و پرستش خداوند نام و اعتقاد ابراهیم را زنده نگه داشت. [3]

برای طولانی تر نشدن کلام در انتها عرض کنم که چنانچه در پاسخ ارائه شده در وبلاگ هم دقت بشه، ذکر شد که درسته نام حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) به طور مستقیم در قرآن ( که کلی گو هست نه جزئی گو ) نیامده، اما زیبایی و کمال به اینه که صفات و اخلاق و خصلتهای خوب فردی در قرآن بیان بشه و مردم خودشون مصداقش رو پیدا کنن. نام حضرت علی(ع) مستقیم در قرآن ذکر نشده اما مبرهن هست که با توجه به همین آیات که در شان امیرالمومنین علی(ع) آمده و روایات و احادیث معتبر و متواتر، از خلفای سه گانه و اصحاب و یاران از گذشتگان یا آیندگان، کسی به امیرالمؤمنین علی(ع) نمیرسه و نمیتونه در هیچ زمینه ای برتری پیدا کنه نسبت به اون حضرت. لذا عقل سلیم و به دور از تعصب بی مورد و خشک، قبول میکنه که جانشین شخصی بزرگ مانند پیامبر(ص)، کسی باید باشه که از خود پیامبر(ص) باشه [ ماجرای ابلاغ سوره ی برائت ] و این شخص قطعا امیرالمومنین علی بن ابیطالب(ع) هست.

در پایان از شما بخاطر توجه و بیان نظرتون تشکر میکنم.
موفق و موید باشید.
یا امیرالمومنین علی(ع) مدد.

******************************
[1]. تفسیر نمونه . تفسیر آیه ی مذکور
[2]. تفسیر الصافی، ج ‏4، ص 41
[3]. حائری مشهدی، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، محقق و مصحح: قیومی اصفهانی، جواد، ‌ص 574، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1419ق؛ مجلسی، محمد باقر، زاد المعاد (مفتاح الجنان)، مترجم، محقق و مصحح: اعلمی، علاء الدین، ص 304،  بیروت، چاپ اول، 1423ق.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی