وبلاگ اهل البیت علیهم السّلام

انَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا. سوره احزاب. آیه 33

وبلاگ اهل البیت علیهم السّلام

انَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا. سوره احزاب. آیه 33

وبلاگ اهل البیت علیهم السّلام

˙•▪●* آموزه های دینی --- پاسخ به سوالات --- مناظرات اصولی و به دور از توهین --- معرفی کتابهای مفید *●▪•˙

˙•▪●* حضرت اشرف الانبیاء محمّد مصطفی(ص) می فرمایند : « هنگامی که بدعتها در میان امّتم ظاهر گردد، بر عالِم است که علم خود را (در رفع بدعتها) اظهار کند؛ و کسی که این کار را انجام ندهد، پس لعنت خدا بر او باد.»

کوچکتر از آنم که چون من، فضائل پیامبر(ص) و اهل بیت (ع) و امامان پاک از نسل ایشان را بگوید و از ایشان بنویسد. این نوشته ها، مطالبی در حد توان من در حقانیّت دین مبین اسلام و رسول الله (ص) و اهل بیت پاکشان علیهم السّلام و پرده برداری از شبهات و تاریکی هایی است که ذهن برخی را دچار خود کرده است. امید دارم که مورد رضای خدا و رسولش قرار گرفته، شفاعت ایشان و اهل بیتشان را شامل حال این حقیر و خانواده ام کند. *●▪•˙

یا امیرالمؤمنین علی(ع) مدد.

امیرالمومنین علی(ع) فرمودند:

بزرگترین عیب آن است که چیزی را که در خود داری، بر دیگران عیب بشماری!

----------------------------

حکمت 353 نهج البلاغه،محمد دشتی (ره)، ص509

۱ نظر ۲۵ تیر ۰۰ ، ۱۳:۱۶

سوال: 

علمای شیعه بر این عقیده هستند که پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) خلافت الهی امام علی (ع) توسط کودتای سقیفه بنی ساعده غصب شده است و کسانی که حق علی(ع) را غصب کرده اند پس از رحلت نبی اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) خفقان شدیدی ایجاد نموده و به این سبب، هیچ کس جرعت مخالفت با ایشان را نداشته است و حتی به خانه فاطمه (س) هجوم برده، و مرتکب کارهای دیگری نظیر آتش زدن در و سقط محسن(ع) شدند و حضرت علی(ع) را دست بسته و با وضعی اسف بار برای بیعت گرفتن به بیرون کشیده اند و غاصبان خلافت در مدینه و محیط آن زمان خفقان شدیدی ایجاد کردند... 

پس بگوئید این چه خفقانی بوده که زنان در مسجد علیه ابوبکر خطبه ایراد می کنند؟! این چه خفقانی بوده که پسربچه ای ( امام حسن مجتبی (ع) ) به ابوبکر می گفته از منبر پدرم پایین بیا؟! این چه خفقان و ظلمی بوده که از ابوبکر سر زده آن هم در ابتدای حکومت و خلافتش که هنوز پایه های آن محکم نشده بوده؟! این چه خفقانی بوده که زنان به درب منازل انصار می رفتند تا برای شخص دیگری بیعت بگیرند؟!

پاسخ:

این سوال چندسال پیش از سمت وهابی های عربستان مطرح شده بوده و همانطور که در متن سوال مشخص و پررنگ است، کارهای صدیقه ی طاهره فاطمه ی زهرا(س) مصداق مثال گشته مبنی بر اینکه در آن زمان خفقان و سرکوبی وجود نداشته و بلکه برعکس، آزادی کامل حکمفرما بوده .

پاسخ به اینگونه سوالات نیازمند تحلیل و بررسی مناسب و همچنین زمانی طولانی خواهد بود که پیرو آن متنی طولانی در پی خواهد داشت اما سعی می شود پاسخی کوتاه و جامع که خارج از حوصله نباشد ارائه شود. در ابتدای پاسخ دو شاهد صریح از کتاب صحیح بخاری می آوریم که برادران اهل سنت این کتاب را صحیح ترین کتب بعد از قرآن می دانند و بعد به ادامه ی ماجرا و تحلیل و بررسی آن می پردازیم.

۰ نظر ۲۲ تیر ۰۰ ، ۰۶:۰۰

حرم مطهر کاظمین

 

امام نهم شیعیان حضرت جواد (ع ) در سال 195هجری در مدینه ولادت یافت. نام نامی اش محمد معروف به جواد و تقی است. القاب دیگری مانند : رضی و متقی و ابن الرضا نیز داشته، ولی تقی از همه معروفتر می باشد . پدر ایشان حضرت امام رضا (ع) و مادر گرامی اش سبیکه (صبیه) یا خیزران است که این دو نام در تاریخ زندگی آن حضرت ثبت است.

امام محمد تقی (ع ) هنگام وفات پدر 8 ساله بود. پس از شهادت جانگداز حضرت رضا (ع) در اواخر ماه صفر سال 203 هجری مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (ع) انتقال یافت. ایشان ۱۷ سال امامت کرد و در ۲۵ سالگی به شهادت رسید و در میان امامان شیعه، وی جوان‌ترین امام در هنگام شهادت بوده است. سنّ کمِ ایشان در هنگام شهادت پدر، سبب شد تا شماری از اصحاب امام رضا(ع)، در امامتش تردید کنند؛ برخی عبدالله بن موسی را امام خواندند و برخی دیگر به واقفیه [1] پیوستند، اما بیشتر آنان امامت حضرت محمد تقی (ع) را پذیرفتند. ارتباط امام جواد(ع) با شیعیان، بیشتر از طریق وکیلانش و به شکل نامه‌نگاری انجام می‌گرفت. در دوره امامت امام نهم شیعیان، فرقه‌های اهل حدیث، زیدیه، واقفیه و غلات فعالیت داشتند. وی شیعیان را از عقاید آنان آگاه می‌کرد و از نماز خواندن پشت سر آنها نهی و غالیان را لعن می‌نمود.مأمون خلیفه عباسی که همچون سایر خلفای بنی عباس از پیشرفت معنوی و نفوذ باطنی امامان معصوم و گسترش فضایل آنها در بین مردم هراس داشت، سعی کرد ابن الرضا(ع) را تحت مراقبت خاص خویش قرار دهد. از اینجا بود که مأمون نخستین کاری که کرد، دختر خویش ام الفضل را به ازدواج حضرت امام جواد(ع ) درآورد، تا مراقبی دایمی و از درون خانه، بر امام گمارده باشد. همچنین هدف مأمون از این درخواست این بود که خود را علاقمند به علویان نشان دهد و آنان را از قیام علیه خود باز دارد و پدر بزرگ کودکی از نسل پیامبر(ص) و امام علی(ع) باشد که به این خواسته ی خود نرسید و امام(ع) از ام الفضل (دختر مامون) صاحب فرزند نشد. رنجهای دایمی که امام جواد(ع ) از ناحیه ی این همسر خود که مأمور خانگی و جاسوس ایشان برای مامون بوده برده است، در تاریخ معروف است.

از روشهایی که مأمون در مورد حضرت رضا (ع ) به کار می بست ، تشکیل مجالس بحث و مناظره بود. مأمون و بعد معتصم عباسی می خواستند از این راه - به گمان باطل خود - امام رضا (ع ) را در تنگنا قرار دهند و با مناظرات ایشان با علما و بزرگان دینی و علمی، ایشان را عاجز و سرخورده کنند اما زهی خیال باطل!  همین روش را در مورد فرزندش حضرت جواد(ع ) نیز  به کار بستند. به خصوص که در آغاز امامت هنوز سنی از عمر امام جواد(ع ) نگذشته بود. مأمون نمی دانست که مقام ولایت و امامت که موهبتی است الهی ، بستگی به کمی و زیادی سالهای عمر ندارد. (( برای خواندن یکی از این مناظرات می توانید ** اینجا **  کلیک کنید.))

دوران عمر آن امام بزرگوار 25سال و دوره امامتش 17سال بوده است . معتصم عباسی از حضرت جواد(ع ) دعوت کرد که از مدینه به بغداد بیاید. امام جواد(ع) در ماه محرم سال 220 هجری به بغداد وارد شد. معتصم که عموی ام الفضل زوجه ی حضرت جواد بود، با جعفر پسر مأمون و ام الفضل بر قتل آن حضرت همداستان شدند. علت این امر این اندیشه شوم بود که مبادا خلافت از بنی عباس به علویان منتقل شود. از این جهت، درصدد تحریک ام الفضل برآمدند و به وی گفتند تو دختر و برادرزاده خلیفه هستی و احترامت از هر جهت لازم است و شوهر تو، مادر علی هادی فرزند خود را بر تو رجحان می نهد... این دو تن آن قدر تحریک و وسوسه کردند تا ام الفضل که از امام جواد(ع) صاحب فرزند نشده بود، تحت تأثیر حسادتهای زنانه و ناپاکش قرار گرفت و در باطن از شوهر بزرگوار و جوانش آزرده خاطر شد و به تحریک و تلقین معتصم و جعفر برادرش، تسلیم گردید و ایشان را با سمی که از آن دو نفر گرفته بود مسموم و شهید کرد.

 

 

بدن مطهر و پاک ایشان را در کاظمین و در جوار پدربزرگشان امام موسی کاظم(ع) به خاک سپردند.

 

 

--------------------------------------------------------------------

[1]. اولین کسی که در میان مسلمانان، واقفی خوانده شده، عبدالله بن سبا بوده است. عبداللَّه بن سبا چنان که اشعری می‌گوید، افکار غلوآمیز و افراطی در مورد امام علی (ع) داشت و حضرت نیز، او و پیروانش را مجازات کرد. امّا وقتی خبر شهادت حضرت علی‏(ع) را به او دادند، همچنان بر افکار غلو آمیز خود پافشاری می کرد و مرگ و شهادت حضرت را نپذیرفت!

واقِفیه، واقِفه یا مَمْطوره، گروهی از شیعیان که بر امامت امام موسی کاظم(ع) توقف کردند، از اعتراف به امامت امام رضا(ع) سرباز زدند و معتقد بودند که امام کاظم(ع)، مهدی موعود است که در غیبت به سر می‌برد و رجعت خواهد کرد. همچنین به گروهی از شیعیان که بر امامت امام حسن عسکری توقف کردند و وی را مهدی موعود دانستند نیز واقفه گفته می‎شود. علی بن اسماعیل میثمی، اولین کسی بود که بر آنها نام ممطوره را گذاشت. اخبار و نصوص متعددی وجود دارند که تأکید می‌‏کنند علت توقف این گروه در امامت موسی بن جعفر(ع)، فریفته شدن به اموال و ثروت‏‌های فراوانی بود که نزد آنان جمع شده بود. همچنین شبهه‏‌های اعتقادی که‌ گاه در اثر القاء اندیشه‏‌های نوپدید و‌ گاه به سبب برداشت‏‌های نادرست از برخی مبانی و مصادر عقیدتی پدید می‌آمدند در شکل‏‌گیری و زمینه‌سازی حرکت واقفیه مؤثر بودند. اولین کسانی که این اعتقاد را آشکار ساختند علی بن ابی حمزه بطائنی، زیاد بن مروان قندی و عثمان بن عیسی رواسی بودند.

۰ نظر ۲۰ تیر ۰۰ ، ۰۶:۰۰

آدم و داستان بهشت:

سپس خداوند آدم را در خانه ای مسکن داد که زندگی در آن گوارا بود. جایگاه او را امن و امان بخشید و او را از شیطان و دشمنی او ترساند. پس شیطان او را فریب داد، بدان علت که از زندگی آدم در بهشت و همنشینی او با نیکان حسادت ورزید. پس آدم(ع) یقین را به تردید و عزم استوار را به گفته های ناپایدار شیطان فروخت و شادی خود را به ترس تبدیل کرد که فریب خوردن برای او پشیمانی آورد. آنگاه خدای سبحان درِ توبه را بر روی آدم(ع) گشود و کلمه ی رحمت بر زبان او جاری ساخت و به او وعده ی بازگشت به بهشت را داد. آنگاه آدم(ع) را به زمین، خانه ی آزمایش ها و مشکلات، فرود آورد تا ازدواج کند و فرزندانی پدید آورد و خدای سبحان از فرزندان او پیامبرانی برگزید.

فلسفه ی بعثت پیامبران ( نبوت عامه ) :

 خدا پیمان وحی را از پیامبران گرفت تا امانت رسالت را به مردم برسانند، آنگاه که در عصر جاهلیت ها بیشتر مردم، پیمان خدا را نادیده انگاشتند و حق پروردگار را نشناختند و برابر او به خدایان دروغین روی آوردند و شیطان مردم را از معرفت خدا بازداشت و از پرستش او جدا کرد. خداوند پیامبران خود را مبعوث فرمود و هر چندگاه متناسب با خواسته های انسانها، رسولان خود را پی در پی اعزام کرد تا وفاداری به پیمان فطرت را از آنان بازجویند و نعمتهای فراموش شده را به یاد آورند و با ابلاغ احکام الهی حجت را بر آنها تمام نماید و توانمندی های پنهان شده ی عقل ها را آشکار سازند و نشانه های قدرت خدا را معرفی کنند. مانند سقف بلند پایه ی آسمانها بر فراز انسانها، گاهواره ی گسترده ی زمین در زیر پای آنها، و وسایل و عوامل حیات و زندگی و راه های مرگ و مردن و مشکلات و رنج های پیر کننده و حوادث پی در پی که همواره بر سر راه آدمیان است. خداوند هرگز انسانها را بدون پیامبر یا کتابی آسمانی یا برهانی قاطع یا راهی استوار رها نساخته است. پیامبرانی که با اندک بودن یاران و فراوانی انکار کنندگان، هرگز در انجام وظیفه ی خود کوتاهی نکردند. بعضی از پیامبران، بشارت ظهور پیامبر آینده را دادند و برخی دیگر را پیامبران گذشته معرفی کردند. بدین گونه، قرن ها پدید آمد و روزگاران سپری شد. پدران رفتند و فرزندان جای آنها را گرفتند.

فلسفه ی بعثت پیامبر خاتم(ص):

تا اینکه خدای سبحان برای وفای به وعده ی خود و کامل گردانیدن دوران نبوت، حضرت محمد(ص) را مبعوث کرد. پیامبری که از همه ی پیامبران، پیمان پذیرش نبوت او را گرفته بود. نشانه های او شهرت داشت و تولدش بر همه مبارک بود. در روزگاری که مردم روی زمین دارای مذاهب پراکنده، خواسته های گوناگون و روشهای متفاوت بودند. عده ای خدا را به پدیده ها تشبیه کرده و گروهی نامهای ارزشمند خدا را انکار و به بت ها نسبت می دادند و برخی به غیر خدا اشاره می کردند. پس خدای سبحان مردم را به وسیله ی محمد(ص) از گمراهی نجات داد و هدایت کرد و از جهالت رهایی بخشید. سپس دیدار خود را برای پیامبر(ص) برگزید و آنچه نزد خود داشت برای او پسندید و او را با کوچ دادن از دنیا گرامی داشت و از گرفتاری ها رهایی بخشید و کریمانه قبض روح کرد.

ضرورت امامت پس از پیامبران الهی:

رسول گرامی اسلام در میان شما مردم جانشینانی برگزید که تمام پیامبران گذشته برای امت های خود برگزیدند؛ زیرا آنها هرگز انسانها را سرگردان رها نکردند و بدون معرفی راهی روشن و نشانه های استوار از میان مردم نرفتند.

----------------------------------------

کتاب شریف نهج البلاغه، محمد دشتی، ص25

 

۰ نظر ۰۷ تیر ۰۰ ، ۰۶:۰۰

به نام خداوند بخشنده ی مهربان

41) و به آنچه نازل کرده ام ایمان بیاورید که نشانه های آن با آنچه در کتاب شماست مطابقت دارد. و نخستین کافر به آن نباشید و آیات مرا به بهای ناچیزی نفروشید و تنها از ( مخالفت ) من بپرهیزید.

42) و حق را با باطل نیامیزید و حقیقت را با اینکه آگاهید کتمان نکنید.

43) و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و همراه رکوع کنندگان رکوع کنید.

44) آیا مردم را به نیکی ( و ایمان به پیامبری که صفات او در تورات آمده ) دعوت می کنید اما خودتان را فراموش می نمایید با اینکه شما کتاب آسمانی ( تورات ) را می خوانید؟! آیا نمی اندیشید؟

45) از صبر و نماز یاری جویید و این کار جز برای خاشعان، دشوار و سنگین است.

46) ( همان ) کسانی که می دانند پروردگارشان را ملاقات خواهند کرد و به سوی او باز می گردند.

راست گفت خداوند بلند مرتبه و بزرگوار

۰ نظر ۰۵ تیر ۰۰ ، ۰۶:۰۰